معنی تابلو دالی
حل جدول
آیین شام آخر، مرد نامرئی، سبد نان، ملکه سالومه، دالی و گالا، تصویر خواهرم، تصویر جهنم
لغت نامه دهخدا
دالی. [دال ْ لی] (اِصوت) کلمه ای که بدان کودکان خردسال و شیرخواره را خندانند و بازی دهند. رجوع به دالی کردن شود.
دالی. (ع ص) آنکه دلو را از چاه برکشد و تهی کند. ج، دُلاه. (منتهی الارب).
تابلو
تابلو. (فرانسوی، اِ)، پرده. پرده ٔ نقاشی. نمایش یاتصویربرجسته: تابلونویس، تابلوسازی، تابلو نویسی.
دالی را
دالی را. (اِخ) ده علی را گویند. (فارسنامه ٔ ناصری).
دالی لا
دالی لا. (اِخ) دلیله. رجوع به دلیله شود.
دالی کردن
دالی کردن. [دال ْ لی ک َ دَ] (مص مرکب) نوعی بازی دادن کودکان خاصه کودکان خردسال و شیرخواره را با پنهان کردن خود یا سر خویش پشت حاجبی و سپس ظاهر کردن و ادا کردن کلمه ٔ «دالی ». پنهان کردن سر پشت دیواری یا کاخالی و سپس بیرون کردن و گفتن «دالی » برای خندانیدن کودکان. || بدیدار کسی رفتن و زود بازگشتن. آمدن نزد کسی یا جائی و زود رفتن. دیداری سخت کوتاه مدت کردن. زودرفتن از جائی خاصه در دیدار دوستی یا خویشاوندی. درمدتی نهایت کوتاه از کسان یا آشنایان دیدار کردن.
اصطلاحات سینمایی
دالی ارابه ای است که با چهار چرخ که فیلمبردار روی آن سوار می شود وبسته به دکوپاژ از موضوع دور یا نزدیک می شود وهمراه با موضوع یا درتعقیب موضوع حرکت میکند. کارلو یا دالی توسط « پاسترونی» فیلمساز ایتالیایی اختراع شد. دوربین بر دالی که روی ریل یا روی چرخهای لاستیکی بادی اش حرکت می کند، سوارشده، صحنه های حرکتی به نرمی برداشت می شود. اختراع این وسیله موجب تسهیل درفیلمبرداری نماهای حرکتی شد وبعد ازاین اختراع، فیلمهای به اصطلاح شیک وتمیز تولید شدند.
دالی این
حرکت به جلو ونزدیک شدن به سوژه برروی دالی.
دالی بک
حرکت به عقب ودورشدن از سوژه برروی دالی.
ترکی به فارسی
تابلو
فرهنگ فارسی هوشیار
سه گوشه ای
دالی کردن
پنهان کردن سر پشت دیواری و سپس بیرون کردن سر و گفتن دالی برای خندانیدن کودکان
تابلو نویس
(صفت) آنکه روی تابلو چیز نویسد تابلو ساز.
مترادف و متضاد زبان فارسی
بوم، پرده، تصویر، منظره، تختهسیاه، انگشتنما
معادل ابجد
484